سفر من برای یادگیری و درک بهتر دنیای لینوکس از بیش از یک دهه قبل، سال 1998 آغاز شد. من برای اولین بار توزیعی از لینوکس را نصب کرده بودم و به سرعت مجذوب مفهوم و فلسفهی لینوکس شدم.
همیشه روشهای بسیاری برای انجام یک کار وجود دارد. همین عبارت را نیز میتوان در مورد توزیعهای لینوکس بیان کرد. توزیعهای بسیار زیادی در طول سالهای گذشته به وجود آمدهاند. برخی هنوز وجود دارند، برخی به چیزی دیگری تبدیل شدهاند، اما بعضی دیگر به خاطرهها پیوستهاند. همهی آنها کارها را متناسب با نیاز مخاطبان مورد نظرشان، به گونهای متفاوت انجام میدهند. از آنجایی که راههای (انتخاب) مختلف بسیاری برای رسیدن به یک هدف نهایی وجود دارد، من متوجه شدم که دیگر مجبور نیستم تنها به یک پیادهسازی (سیستم عامل) محدود بشوم.
قبل از کشف لینوکس، شما به سادگی با مسائل در سیستمعاملهای دیگر کنار میآمدید!، چون انتخاب دیگری نداشتید و این تنها گزینهای بود که میتوانستید انتخاب کنید؛ خواه دوست داشتید یا نداشتید! با لینوکس، مفهوم انتخاب شروع به ظهور کرد. اگر چیزی را دوست ندارید، شما آزادید، حتی تشویق میشوید، آن را تغییر دهید.
من توزیعهای متعددی را امتحان کردم، اما نتوانستم از بین آنها، یکی را انتخاب کنم. آنها سیستمهای خوبی در جایگاه خودشان بودند. این موضوع، انتخابی بین درستی و نادرستی نبود. این موضوع، بیشتر جنبهی یک سلیقه شخصی داشت. با وجود تمام گزینههای در دسترس، مشخص شد که یک سیستم واحد مناسب برای من وجود ندارد. بنابراین من تصمیم گرفتم سیستم لینوکس خودم را ایجاد کنم که کاملا مطابق با سلایق و ترجیحات شخصیم باشد.
برای این که به درستی سیستم خودم را ایجاد کنم، من تصمیم گرفتم بجای استفاده از بستههای دودویی (باینری) آماده (کامپایل شده)، همه چیز را از کد منبع آن کامپایل کنم. این سیستم لینوکس کامل (Perfect)، باید دارای نقاط قوت سیستمهای مختلف، و فاقد نقاط ضعف درک شده در آنها باشد. در ابتدا، این ایده، خیلی دلهرهآور بود. اما من همچنان متعهد به این ایده بودم که چنین سیستمی میتواند ساخته شود.
...